(ارسطو در کنار مجسمه نیم تنه هومر) سال :۱۶۵۳
رمبراند در جوانی با تاریخ روم و شعرهای حماسی یونان آشنا شد و زمانی که توانست از راه فروش تابلوهایش درآمدی کسب کند، سرمایه اندکی را صرف خرید نیم تنههای امپراطورهای روم و فیلسوفان یونان کرد. یکی از این مجسمهها نیم تنه هومر، داستان سرا و شاعر یونانی،است و احتمالاً همان نیم تنهای است که در تابلو دیده میشود. هرچند درباره زندگی این شاعر بزرگ سؤالات و اسرار گوناگونی وجود دارد و آنچه در دست است تنها گوشهای از حقایق است، اما این نکته که هومر نابینا بودهاست حقیقتی است ک همه تاریخ نویسان برآن اتفاق نظر دارند.
ارسطو حدود پانصد سال پس از هومر میزیست. او در هلند پس از شخصیتهای کتاب مقدس ، مشهورترین فرد از دوران باستان است. به نظر میرسد ارسطو پس از بررسی چهره شاعر با حالتی فیلسوفانه به نقطهای در دوردست خیره شدهاست. تمام مطالعات ارسطو در درجه نخست بر اساس مشاهده و تجربه مستقیم بود و شاید به این دلیل در شگفت است که چگونه هومر با وجود نابینایی توانستهاست زندگی و طبیعت را صادقانه و حقیقی در اشعارش تجسم بخشد. اما مضمون نقاشی یقیناً نابینایی هومر نیست، بلکه نعمت داشتن چشم بصیرت است.
چهره ارسطو که در فضای تیرهای محصور شدهاست، با زنجیری که به گردن دارد همسان با سر مرمرین میدرخشد. چنین به نظر میرسد که جلیقه سیاه فیلسوف مانند پایه مجسمه هومر تکیه گاه سر فیلسوف است. مالی از زنجیر طلا و نقره به گردن او آویزان است که چهره مشهورترین شاگردش، اسکندرکبیر، برآن حک شدهاست. زنجیر تا دست چپ فیلسوف امتداد یافته و از طریق آستین نگاه را به سوی چهره او بازمیگرداند. آستین دیگر لباس، ارسطو را به هومر ارتباط میدهد. با تکرار رنگ کرم نیم تنه در سراسر آستین، رمبراند این دو را بیشتر یه یکدیگر مرتبط میسازد و نوری که چهره و آستین ارسطو را روشن میکند بر چشمان نابینای هومر نتابیدهاست رمبراند با قرار دادن نیم تنه روی میزی با رومیزی قرمز بر آن تأکید نمودهاست.